گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
درس چهاردهم جنگ تبوك …، و سریه علی بن ابی طالب در یمن






اشاره
هدفهاي آموزشی
انتظار میرود با مطالعه این درس:
- علت وقوع جنگ تبوك را بدانیم.
- به چگونگی حوادث جنگ تبوك پی ببریم.
- با داستان اعزام خالد به دومۀ الجندل آشنا شویم.
- به علت ساختن مسجد ضرار پی ببریم.
- دیدگاه قرآن را درباره جنگ تبوك بدانیم.
- با دستاورد هاي جنگ تبوك آشنا شویم.
- ماجراي اعلام برائت از مشرکین را بدانیم.
- اقدامات پیامبر را براي مسلمان کردن مردم یمن بدانیم.
در این درس به جنگ تبوك، علت وقوع و موقعیت مکانی آن، امضاي قرارداد صلح مبنی بر پرداخت جزیه با یوحنّا بن رؤبه حاکم
ایله و

صفحه 220 از 305 درس چهاردهم جنگ تبوك …، و سریه علی بن ابی طالب در یمن
ص: 209
اکیدر بن عبدالملک کندي پادشاه دومۀ الجندل، اقدامات منافقین و ساختن مسجد ضرار به عنوان پوششی براي توطئه بر ضد رسول
خدا و مسلمانان، نگاه قرآن به جنگ تبوك، دستاوردهاي جنگ تبوك، نزول آیات آغازین سوره برائت درباره قوانین جدید،
قرائت آیات در روز عید قربان در سرزمین منی به وسیله حضرت علی (ع)، ارسال معاذ از سوي پیامبر به یمن براي گسترش اسلام،
اعزام خالد بن ولید به یمن و عدم پذیرش اسلام از سوي قبیله همدان و اسلام آوردن قبیله همدان به دست حضرت علی (ع) به یمن
از سوي پیامبر، سریه امیرالمؤمنین در یمن و اسلام آوردن قبیله مذحج خواهیم پرداخت.
جنگ تبوك
239 در نود فرسنگی شمال مدینه در / سرزمین تبوك بنابر تصریح مسعودي در التنبیه والاشراف/ 235 و مقدسی در البدء والتاریخ 2
نزدیکی مرز شام قرار داشته است. مؤلف معالم الاثیره/ 69 گوید: تبوك در حدود صد و سی فرسنگی شمال مدینه قرار دارد.
بنابراین حدود چهل فرسنگ بیشتر از آن فاصلهاي است که قدما گفتهاند. در جمع بین این دو قول شاید بتوان این نکته را بیان
داشت که مقصود پیشینیان منطقه تبوك بوده و محل مورد نظر معاصرین خود تبوك است و یا آنکه راه قدیم و جدید متفاوت
است.
990 رسول خدا (ص) خبر یافت که هِرَقْل (هراکلیوس) امپراتور روم / درباره علت جنگ تبوك اختلاف است. بهروایت واقدي 3
سپاه عظیمی گرد آورده و جیره یک سال آنان را پرداخته و قبایل لَخم، جُذام،

صفحه 221 از 305 جنگ تبوك
ص: 210
عامله، غسّ ان و غیر آنان از عربهاي نصرانی آماده جنگ با مسلمانان شدهاند و طلایه سپاه خود را تا بَلْقاء پیش فرستاده و خود
هِرَقْل در حِمْص اقامت گزیده است. این خبر به وسیله بازرگانان که روغن و آرد به مدینه حمل میکردند انتشار یافت.
67 نوشته است: علت جنگ تبوك براي خونخواهی جعفر بن ابیطالب (ع) بوده است که به دست سپاه روم در سرزمین / یعقوبی 2
626 علتهاي دیگري نیز ذکر شده است. / موته شهید شد. در سبل الهدي 5
بسیج سپاه
129 گفته جنگ تبوك در فصل پاییز بوده و این با تقویم وُوسْتِنْفِلْد نیز مطابقت دارد ولی به نظر میرسد که در / گرچه حلبی 3
159 میگوید: جنگ تبوك در شدت گرما و در فصل برداشت محصول بود. گرمی هوا و / فصل تابستان بوده، چون ابن اسحاق 4
خشکسالی و تا حدودي قحطی از طرفی و دوري راه و نگرانی از سپاه عظیم روم از طرفی دیگر بسیج این سپاه را دشوار ساخته بود.
این سپاه را با الهام از قرآن جیش العسره (سپاه سختی) نامیدند، زیرا مسلمانان در این جنگ سختی و دشواري زیادي متحمل شدند.
318 گوید: هواي بسیار گرم، خشکسالی و قحطی این سپاه را در شدت گرفتاري قرار داده بود و از نظر / زمخشري در کشّاف 2
مرکب و غذا و آب بسیار در مضیقه بودند. هر ده نفر به نوبت بر یک شتر سوار میشدند و از خرما و جوي کرمزده و روغن مانده
بدبو استفاده میکردند. شدت گرسنگی تا به آنجا رسید که به هر دو نفر یک دانه خرما تعلق میگرفت که آن را با

صفحه 222 از 305 بسیج سپاه
ص: 211
159 گوید: با اینکه / هم تقسیم میکردند و از تشنگی گاهی شتر میکشتند و آبهاي داخل شکم او را مینوشیدند. ابن اسحاق 4
پیامبر در اکثر جنگها براي غافلگیري دشمن مقصد و مقصود خود را براي سپاهیان نمیگفت و از راه غیر معمولی حرکت میکرد
ولی در جنگ تبوك به لحاظ قدرت و عظمت سپاه روم و بُعد مسافت از همان ابتدا مقصد و هدف خود را بیان داشت و به
مسلمانان دستور داد تا خود را براي جنگ با امپراتور روم مجهز و آماده کنند.
990 گوید: رسول خدا (ص) از تمام قبایل کمک خواست و افرادي را براي بسیج تیرهها به طوایف مختلف گسیل داشت / واقدي 3
و از مکه نیز درخواست نیرو کرد. سرانجام سپاهی بزرگ متشکل از سی هزار نفر، دوازده هزار شتر و ده هزار اسب آماده شد.
در این جنگ منافقان بهطور گسترده و برنامهریزي شده در میان مردم کارشکنی میکردند، آنان به مردم میگفتند در این گرماي
شدید به جنگ نروید این فصل براي جنگ مناسب نیست.
هزینه جنگ
سپاه اسلام نیاز به هزینه و مخارج زیادي داشت، پیامبر در این مورد بسیج عمومی کرد و از همه خواست در تأمین سپاه تبوك
شرکت کنند. مسلمانان با شوق و رغبت در جهاد مالی شرکت کردند، حتی فقیران و نیازمندان در حد توان خود کمک میکردند.
294 ابوعقیل انصاري یک صاع خرما آورد و گفت: اي رسول خدا در نخلستان کار میکردم دو / به روایت زمخشري در کشّاف 2
صاع خرما اجرت گرفتم، یکی را براي

صفحه 223 از 305 هزینه جنگ
ص: 212
خانوادهام و دیگري را براي هزینه جنگ آوردم. بسیاري از زنان مسلمان نیز زیورآلات خود را تقدیم کردند تا در کار تجهیز سپاه
مصرف شود. هزینه اساسی و عمده سپاه بر دوش ثروتمندان و متمکّنان بود. به روایت طبرسی/ 122 و مقریزي/ 446 عباس بن
عبدالمطلب، سعد بن عباده، عثمان بن عَفّان، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبیر و عدهاي دیگر بیشتر مخارج جنگ را تأمین کردند.
برخی از منافقان نیز از روي ریا و خودنمایی کمکهایی کردند.
امیرالمؤمنین جانشین پیامبر
هنگام حرکت پیامبر مدینه ملتهب و بحرانی بود، ماندن عده زیادي از منافقان در شهر و دوري مسافت تبوك اوضاع نگرانکنندهاي
پدید آورده بود. از اینرو رسول خدا (ص) تصمیم گرفت فرد لایقی را به عنوان جانشین خود در مدینه بگذارد تا او بتواند امنیت
شهر را در غیاب حضرت حفظ کند. این فرد جز امیرالمؤمنین کس دیگري نمیتوانست باشد. به روایت شیخ مفید/ 83 به علی (ع)
فرمود:
.« یا عَلِیُّ إِنَّ الْمَدِینۀَ لاتَصْلُحُ إِلَّا بِی أَوْ بِکَ »
اي علی مدینه جز با ماندن من یا تو سامان نخواهد گرفت.
منافقان که دیدند با وجود علی (ع) نقشههاي آنان عملی نخواهد شد، براي بیرون کردن او به شایعهپراکنی پرداخته و گفتند پیامبر،
علی را براي تجلیل و احترام و دوستی به جانشینی خود نگذاشته بلکه از او آزرده خاطر گشته و از روي بیاعتنایی بوده است.
امیرالمؤمنین براي تکذیب و رسوایی آنان سلاح خود را برداشت و در جُرْف به سپاه اسلام پیوست و

صفحه 224 از 305 امیرالمؤمنین جانشین پیامبر
ص: 213
اي رسول خدا! منافقان گمان میکنند که از من رنجیدهخاطر گشتهاي و مرا از روي ناراحتی و بیاعتنایی در مدینه » : گفت
دروغ گفتهاند بلکه تو را جانشین خود در دار هجرتم و بین اهل بیت و اقوامم میگذارم. برادرم به » : حضرت فرمود .«؟ گذاشتهاي
163 و دیگران جمله / سپس به روایت ابن اسحاق 4 .« جاي خود بازگرد که مدینه جز با ماندن من یا تو سامان نخواهد گرفت
تاریخی خود را بیان داشت و فرمود:
.«؟ أَفَلا تَرْضَی یا عَلِیُّ أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَۀِ هارُونَ مِنْ مُوسَی إِلّا أَنَّه لا نَبِیَّ بَعْدِي »
اي علی آیا راضی نیستی که نسبت به من همانند منزلت هارون نسبت به موسی را داشته باشی، جز آنکه پس از من پیامبري نیست؟
و در پی آن به مدینه بازگشت. « همانا راضی شدم » عرض کرد
صفآرایی سپاه
67 و طبرسی/ 122 نوشتهاند: رسول / رسول خد (ص) در ثنیۀ الوداع اردو زد و به صفآرایی و تنظیم سپاه خود پرداخت. یعقوبی 2
خدا پرچم مهاجران را به زبیر داد و طلحه را بر میمنه سپاه و عبدالرحمن بن عوف را بر میسره گمارد. دیار بکري در تاریخ الخمیس
125 گوید: پرچم اوس و پرچم خزرج را به ابودُجانه و یا حُباب بن مُنذر سپرد. آنگاه به سوي سرزمین تبوك حرکت کرد. /2
راهنماي آن حضرت در این سفر علقمۀ بن فَغْواء خزاعی بود.
167 گوید: ابوذر به لحاظ ناتوانی شترش از پیوستن به / ابناسحاق 4

صفحه 225 از 305 صفآرایی سپاه
ص: 214
پیامبر عقب ماند و در ذيالمَرْوَه شترش از حرکت بازایستاد. ناچار بار خود را به دوش گرفت و تنها و پیاده به راه افتاد. در نیمروزي
امیدوارم « کُنْ أَباذَرّ » : بود که برخی از مسلمانان او را از دور دیدند و به رسول خدا (ص) گفتند مردي تنها در راه میآید. فرمود
ابوذر باشد. چون دقت کردند گفتند: یا رسولالله به خدا سوگند ابوذر است. حضرت فرمود:
.« رَحِمَ الُله أَباذَرٍّ، یَمْشِی وَحْدَهُ وَ یَمُوتُ وَحْدَهُ وَ یُبْعَثُ وَحْدَهُ »
خدا ابوذر را رحمت کند، تنها میرود و تنها میمیرد و تنها برانگیخته میشود.
شبههافکنی منافقان
166 در این غزوه عدهاي از منافقان نیز شرکت کردند و اندك مناسبتی که پیش میآمد به شبههافکنی و / به روایت ابن اسحاق 4
ایجاد شک و تردید در عقاید مسلمانان و زخمزبان به رسول خدا مبادرت میورزیدند. از جمله وقتی شتر آن حضرت در بین راه
گم شد و اصحاب به جستجوي آن پرداختند، یکی از منافقان به نام زید بن لُصَیت گفت مگر نمیپندارد که پیامبر است و از آسمان
به خدا قسم من چیزي جز » : خبر میدهد، پس چگونه اکنون نمیداند شترش کجاست؟! پیامبر (ص) از گفتار زید خبر داد و فرمود
آنچه خدا به من تعلیم میدهد نمیدانم.
.« اکنون خداوند مرا به محل آن راهنمایی کرد. شتر در این دره است و مهارش به درختی گیر کرده است، بروید آن را بیاورید
رفتند و شتر را آوردند. منافقان نفاقپراکنیهاي دیگري نیز مرتکب شدند که در

صفحه 226 از 305 شبههافکنی منافقان
ص: 215
سوره توبه بیان شده است.
اقامت در تبوك
رسول اکرم (ص) و مسلمانان پس از تحمل دشواريها و پیمودن بیابانهاي مخوف و راههاي سخت سرانجام به سرزمین تبوك
1019 مطلع شدند خبري که درمورد اعزام نیرو از طرف امپراتور روم به مناطق مرزي داده بودند دروغ / رسیدند و به روایت واقدي 3
بوده است. برخی نیز معتقدند که حضور مقتدرانه پیامبر در تبوك و کثرت سپاه آن حضرت موجب نگرانی امپراتور روم شد و به
این جهت او صلاح دید که سپاه خود را به مرکز فرا خواند و به جنگ با مسلمانان نپردازد. رسول خدا (ص) بیست روز در تبوك
توقف کرد و در این مدت با فرمانروایان مرزي که همگی تحت سلطه پادشاه روم بودند معاهدات و قراردادهایی بست و سریههایی
به اطراف اعزام کرد. یوحَنّا بن رُؤبه حاکم ایلَه (بندر عقبه) نزد پیامبر آمد و حضرت قطعهاي پارچه به او بخشید و با وي قرارداد
صلح و پرداخت جزیه امضا کرد.
اعزام خالد به دومۀ الجندل
169 پیامبر (ص) در همان زمان که در تبوك به سر میبرد خالد بن ولید را با چهارصد و بیست سوار در ماه / به نقل ابناسحاق 4
رجب به سوي اکَیدِر بن عبدالملک کِنْدي که نصرانی و پادشاه دَوْمَۀُ الجندل بود فرستاد. خالد گفت عده سپاه من اندك است.
اگر به او » : و نیز فرمود « در حالی که پی شکار گاو است بر او دست خواهی یافت » : حضرت فرمود

صفحه 227 از 305 اقامت در تبوك
ص: 216
خالد با سپاه خود به دومۀ الجندل رفت و در یک .« دست یافتی او را نکش و نزد من بیاور، مگر آنکه از تسلیم شدن خودداري کند
شب مهتابی که اکیدر با چند نفر از خاندان خود از جمله برادرش حسّان در حال تعقیب و شکار گاو بودند بر آنان یورش برد،
برادر او را کشت و خودش را اسیر کرد. خالد به اکیدر به این شرط امان داد که قلعه دومۀ الجندل را بر وي بگشاید. آنگاه خالد او
و برادر دیگرش مُضاد را نزد رسول خدا آورد. حضرت آن دو را امان داد و قرارداد صلحی مبنی بر پرداخت جزیه با آنان امضا
کرد.
بازگشت به مدینه
1019 گوید: پیامبر (ص) با اصحاب خود درباره پیشروي به سوي شام و روم شرقی مشورت کرد. عمر گفت اگر مأمور به / واقدي 3
عمر گفت روم سپاهیان .« اگر مأمور به حرکت بودم هیچ گاه با شما مشورت نمیکردم » : حرکت هستی حرکت کن. حضرت فرمود
زیادي دارد و در سرزمین آنان حتی یک نفر مسلمان هم نیست و شما به آنان نزدیک شدهاي و این نزدیک شدن شما آنان را
ترسانده است. اگر صلاح میدانی امسال بازگردیم تا ببینیم بعد چه میشود. دوري راه و کمبود تدارکات، خستگی مسلمانان و
فزونی سپاه روم شاید اموري بود که باعث شد رسول خدا تصمیم به بازگشت به مدینه بگیرد و فتح شام را به زمانی دیگر واگذارد.
در بازگشت به مدینه دوباره سپاهیان اسلام دچار مشکلات تدارکاتی شدند و از نظر غذا و آب به شدت در مضیقه قرار گرفتند و
این بار هم با دعاي پیامبر و عنایات الهی از این مشکلات نجات

صفحه 228 از 305 بازگشت به مدینه
ص: 217
پیدا کردند.
1042 ، طبرسی/ 123 و دیگران نوشتهاند گروهی از منافقان توطئه کردند تا شتر رسول خدا (ص) را در گردنهاي میان / واقدي 3
تبوك و مدینه رم دهند و ایشان را به میان دره پرتاب کرده و بکشند. حضرت به وسیله وحی از توطئه آنان باخبر شد. وقتی سپاه
اسلام به گردنه رسید پیامبر به مسلمانان فرمود اگر بخواهند میتوانند از پایین گردنه نیز عبور کنند، چون هم آسانتر و هم وسیعتر
است ولی خود حضرت از بالاي دره حرکت کرد. به عمار دستور داد مهار شتر را بگیرد و به حذیفه فرمود از پشت سر شتر را براند.
شب هنگام بود که رسول خدا (ص) به بالاي دره رسید. منافقان که از قبل خود را آماده کرده و صورتهايشان را با پارچه
پوشانده بودند خود را به نزدیک شتر حضرت رساندند تا توطئه قتل را عملی کنند. پیامبر بیدرنگ نهیبی به آنان زد و به حذیفه
حذیفه چنان کرد. .« با عصایی که در دست داري بر روي شترانشان بزن » : فرمود
143 در یک نقل گوید: شتر پیامبر رم کرد و قسمتی از بار خود را انداخت. منافقان که حدس زدند پیامبر از طریق وحی از / حلبی 3
توطئه آنان مطلع گشته دچار وحشت شدند و گریختند. رسول خدا (ص) اسامی آنان را به عمار و حذیفه فرمود و دستور داد مکتوم
1043 ، اسید بن حُضیر صبح نزد پیامبر آمد و از ایشان خواست اجازه دهد تا منافقانی / دارند و به دیگران نگویند. به روایت واقدي 3
را که به جان حضرتش قصد سوء داشتند گردن بزند. رسول خدا که همواره

صفحه 229 از 305 بازگشت به مدینه
ص: 218
دوست ندارم مردم بگویند همین که محمد از جنگ با مشرکان فراغت یافت » : نسبت به افکار عمومی توجه خاصی داشت فرمود
تعداد این منافقان را دوازده، چهارده و پانزده نفر هم گفتهاند. اما درباره اینکه اینان چه کسانی .« دست به کشتن یاران خود زد
بودند بین اهل سنت و تشیع اختلاف زیاد است تا آنجا که در برخی گزارشها شیعه و سنی روي یک نفر هم توافق ندارند. گویا
بعدها دست سیاست این موضوع را دگرگون و تحریف کرد، نام بعضی را حذف و نام اشخاصی را به جاي آنان ثبت نمود.
بوسه بر دست کارگر
269 در بازگشت از جنگ تبوك سعد انصاري از رسول خدا (ص) استقبال کرد. پیامبر با او / به روایت ابن اثیر در اسدالغابه 2
مصافحه نمود و سپس فرمود:
.«؟ ما هذَا الَّذِي أَکْتَبَ یَدَیْک »
چه باعث شده دستت این قدر زبر شده است؟
گفت: یا رسول الله بیل میزنم و طناب میکشم و با این کار خرجی عائلهام را در میآورم. رسول خدا دست او را بوسید و فرمود:
.« هذِهِ یَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ »
این دستی است که آتش جهنم بهآن نمیرسد.
مسجد ضرار
173 عدهاي از منافقان در محله قبا مسجدي / به روایت ابناسحاق 4

صفحه 230 از 305 بوسه بر دست کارگر
ص: 219
130 گوید: ابوعامر راهب پدر حنظله / ساختند و زیر پوشش آن به توطئه بر ضد رسول خدا (ص) و مسلمانان پرداختند. دیاربکري 2
غسیل الملائکه از مدینه به مکه رفت و همواره بر ضد حضرت فعالیت میکرد. بعد از فتح مکه به طائف فرار کرد و پس از شکست
هوازن و ثقیف در جنگ حنین و طائف به شام گریخت. هنگام فرار به شام به منافقان مدینه پیغام فرستاد که براي مقابله با پیامبر
مسجدي بسازند و در پوشش آن نیرو و سلاح جمع کنند و به آنان گفت من در حال رفتن نزد قیصر پادشاه روم هستم و از آنجا با
سپاهی از رومیان به مدینه میآیم. آنگاه محمد و یارانش را از آن شهر اخراج خواهم کرد. منافقان مسجدي ساختند و هنگامی که
رسول خدا عازم تبوك بود عدهاي به نمایندگی از آنان خدمت ایشان رسیدند و گفتند ما براي افراد پیر و ضعیف و نیز شبهاي
من آماده سفرم و » : زمستانی و بارانی مسجدي بنا کردهایم، دوست داریم نزد ما بیایید و با ما در آنجا نماز بگزارید. پیامبر فرمود
.« سرگرم تهیه مقدمات آن هستم، اگر به خواست خداوند بازگشتم پیش شما خواهم آمد و با شما نماز خواهم گزارد
174 گوید: در بازگشت از تبوك وقتی به منزل ذي اوان رسید به وسیله وحی از اغراض شوم آنان مطلع گشت. / ابن اسحاق 4
بروید این مسجدي را که اهل آن ستمگرند ویران کنید و سپس » : سپس بیدرنگ چند نفر از اصحاب خود را فرستاد و فرمود
آنان مسجد ضرار را ویران کردند و سوزاندند و جایش را به مزبله تبدیل کردند. .« بسوزانید
تأدیب سه متخلف

صفحه 231 از 305 تأدیب سه متخلف
ص: 220
در ابتداي غزوه تبوك اشاره کردیم که به جز منافقان عدهاي از مؤمنان نیز بدون عذر موجه به لحاظ گرفتاري شخصی و
1049 گوید: وقتی رسول خدا (ص) به مدینه / سهلانگاري و ترس از گرما و دوري راه از رفتن به جنگ خودداري کردند. واقدي 3
بازگشت طبق معمول به مسجد رفت دو رکعت نماز خواند و سپس با مردم به گفتگو پرداخت. در این هنگام هشتاد و چند نفر از
منافقان که از جنگ تخلف ورزیده بودند عذر و بهانهاي براي کار خود تراشیدند. حضرت ظاهر گفتارشان را پذیرفت و باطن
کارشان را به خدا واگذار نمود. اما سه نفر از شخصیتهاي سرشناس مدینه کعب بن مالک شاعر رسول خدا، مُرارة بن ربیع و هلال
بن امیه که مسلمان مؤمن بودند نزد پیامبر آمده حقیقت را اظهار داشته و گفتند ما بدون عذر در مدینه ماندیم. حضرت سخنانشان را
تصدیق کرد و از آنان خواست فعلًا بروند تا ببیند خدا درباره ایشان چه میفرماید. بعد دستور داد که کسی با آنان ارتباط نداشته
باشد، حتی با ایشان سخن هم نگویند. چندي که گذشت زنانشان نیز مأمور شدند که از آمیزش با آنان خودداري کنند. با اعمال
این محدودیتها کار به جایی رسید که زمین بر ایشان تنگ شد و ناچار سر به بیابان گذاشتند. روزها روزه میگرفتند و کارشان
گریه و توبه و استغفار بود. پس از پنجاه روز خداوند رحمان توبهشان را پذیرفت و آنان به اجتماع مسلمین و آغوش خانواده
بازگشتند.
جنگ تبوك در قرآن
خداوند در سوره توبه از آیه سی و هشت تا اواخر این سوره

صفحه 232 از 305 جنگ تبوك در قرآن
ص: 221
سرگذشت جنگ تبوك و سستی مسلمانان و کارشکنی منافقان را بیان نموده و کید و نفاق منافقان را افشا کرده است. آیه سی و
هشت اشاره به عدم بسیج مسلمانان در امر جهاد و سهلانگاري آنان دارد. در آیه هشتاد و یک درباره کارشکنی منافقان فرموده
در آیه نود و یک میفرماید بر ضعیفان .« گفتند در گرما رهسپار جنگ نشوید بگو آتش دوزخ گرمتر است اگر میفهمیدید » : است
و بیماران و مستمندان جهاد واجب نیست و نیز در آیه نود و دو به نیازمندانی که وسیله سواري و توشه سفر نداشتند و به
و نیز ایرادي نیست بر آنان که چون نزد تو » : مشهور شدند اشاره کرده و جهاد را از آنان ساقط میداند و میفرماید « گریهکنندگان »
آمدند تا سوارشان کنی گفتی چیزي نمییابم تا به آن سوارتان کنم و در حالی از نزد تو رفتند که از اندوه آنکه چیزي براي انفاق
در آیات صد و هفت تا صدو ده ماجراي مسجد ضرار آمده و نیت سوء و نفاق منافقان را افشا کرده .« ندارند دیدگانشان اشکبار بود
کسانی که مسجد براي زیان رساندن و کفر ورزیدن و تفرقه انداختن و پناهگاه براي کسی که پیش از این با خدا و » : و فرموده است
رسولش به جنگ ایستاده است بنا کردند، قسم میخورند که ما جز نیکی نخواستهایم و حال آنکه خدا گواهی میدهد که آنان
سرانجام در آیه صد و هجده پذیرش توبه سه نفر از مسلمانانی را که از شرکت در جنگ تبوك تخلف ورزیدند .« دروغگو هستند
بیان میکند.
دستاوردهاي جنگ تبوك

صفحه 233 از 305 دستاوردهاي جنگ تبوك
ص: 222
با آنکه جنگ تبوك درگیري نظامی نداشت ولی دستاوردهاي مثبتی براي مسلمانان در برداشت. مهمترین نتایج این جنگ موارد
ذیل است:
1. این لشکرکشی گسترده و آهنگ نبرد با امپراتور بزرگ روم به منزله یک قدرتنمایی بزرگ نظامی بود که عظمت و اقتدار
مسلمانان را به امپراتوري کبیر روم نشان داد و صلابت حکومت اسلام براي هِرَقْل و فرمانروایان مرزي روم شرقی ثابت شد. همچنین
اعراب جزیرة العرب که به طور عموم روحیه عصیانگري و طغیان داشتند، متوجه شدند که دیگر با سپاه اسلام و حکومت مرکزي
مدینه نمیتوان به مخالفت و ستیزه برخاست. همین امر باعث شد که پس از آنکه پیامبر از تبوك بازگشت هیئتهاي نمایندگی از
سراسر جزیرة العرب به حضور رسول خدا (ص) رسیدند و اسلام آوردند.
2. رسول خدا با بستن پیمان و امضاي قراردادهایی با فرمانروایان مرزي امنیت مرزهاي شمالی حجاز را تأمین کرد.
3. حضور مقتدرانه رسول خدا (ص) در مرزهاي شامات و روم شرقی زمینهاي شد براي آشنایی عربهاي آن مناطق با دین اسلام و
تمایل آنان براي پذیرش آن، زیرا گرچه قرنها بود که آنها تحت سلطه رومیان بودند ولی بیشتر مایل بودند با عربهاي همنژاد
خود ارتباط داشته باشند.
4. لشکرکشی به مرزهاي شام و تحمل دشواريها و مشکلات راه در این مسیر طولانی که در کل جنگهاي پیامبر بیشترین مسافت
را داشت به نوعی نوید فتوحات را میداد و همین باعث شد تا راه براي فتح شامات

صفحه 234 از 305 دستاوردهاي جنگ تبوك
ص: 223
در آینده هموار و آسان شود.
5. در طی مراحل این جنگ از بسیج نیرو و تأمین هزینه گرفته تا حرکت بهسوي شام حزبِ نفاق شناخته و رسوا شد و توطئه آنان
نقش بر آب گردید.
اعلام برائت
رسول خدا (ص) پس از بازگشت از تبوك چند ماهی در مدینه ماند، سال نهم رو به اتمام بود و مراسم حج فرا میرسید. چون شهر
مکه از این سال در شمار قلمرو حکومت اسلامی مدینه قرار میگرفت باید قوانین و مقررات اسلام بر آن حاکم میشد و آداب و
رسوم دینی اعمال میگشت، زیرا هنوز عده زیادي از مردمان مکه و اطراف آن بر شرك خود باقی بودند و برخی از آنان گاهی
برهنه طواف میکردند.
از اینرو خداوند آیات آغازین سوره برائت را درباره قوانین جدیدي که مشرکان میباید اجرا میکردند نازل فرمود. به روایت
122 ، شیخ مفید/ 37 و بسیاري از محدثان پیامبر این آیات را به ابوبکر سپرد تا همراه عدهاي به مکه ببرد و قبل از مراسم / طبري 3
حج به مردم ابلاغ نماید. چیزي از رفتن ابوبکر نگذشته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر (ص) گفت: خدا میفرماید:
.« لا یُؤَدِّي عَنْکَ إِلّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْکَ »
این آیات را باید خودت و یا کسی که از تو باشد، ابلاغ کند.
رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) دستور داد ناقه قَضْ باء حضرت را سوار شود و آیات را از ابوبکر بگیرد و این مأموریت مهم را
خود انجام

صفحه 235 از 305 اعلام برائت
ص: 224
دهد. علی (ع) همراه عدهاي از جمله جابر بن عبدالله انصاري به دنبال ابوبکر حرکت کرد و در ذيالحُلیفه به او رسید و آیات را از
نه، اما جبرئیل نزد من آمد و گفت » : وي گرفت. ابوبکر نزد حضرت بازگشت و پرسید آیا درباره من چیزي نازل شده است؟ فرمود
.« خداي متعال فرموده این آیات را باید خودت و یا کسی که از تو باشد ابلاغ کند
به نقل مسعودي در التنبیه والاشراف/ 237 در آن سال مسلمانان و مشرکان با هم حج گزاردند. امیرالمؤمنین (ع) به مکه آمد و طبق
اي» : 267 فرمود / دستور پیامبر بعد از ظهر روز عید قربان در سرزمین مِنی به پا خاست و به روایت علامه مجلسی در بحارالانوار 21
آنگاه آیات اوایل سوره برائت را که متضمن بیزاري خدا و رسولش از .« مردم من فرستاده رسول خدا (ص) به سوي شما هستم
مشرکان و عدم امان دادن به آنان است قرائت کرد. موضوع مهم در ابلاغ آیات این بود که خداوند اراده کرده بود شرك از
سرزمین جزیرة العرب ریشهکن شود و توحید جایگزین آن گردد. لذا به گفته مفسران و به روایت مقریزي/ 501 روش پیامبر پیش
از نزول سوره برائت این بود که فقط با مشرکانی که با آن حضرت سر ستیز داشتند میجنگید ولی با آن دسته ازمشرکانی که سر
جنگ نداشتند نمیجنگید تا آنکه سوره برائت نازل شد، طبق صریح این سوره مشرکان چهار ماه وقت داشتند تا موضع خود را
درباره پذیرش اسلام و عدم آن روشن کنند.
در این قسمت که نخست ابوبکر مأمور ابلاغ سوره برائت شد و سپس به فرمان خدا امیرالمؤمنین مأمور رساندن این پیام گردید،
تقریباً بین شیعه و سنی اختلافی نیست. عمده اختلاف اینجاست که آیا ابوبکر به مدینه

صفحه 236 از 305 اعلام برائت
ص: 225
بازگشت و علی (ع) به تنهایی این مأموریت را انجام داد و یا آنکه ابوبکر هم همراه حضرت به مکه رفت. عموم شیعیان و عدهاي
341 ذکر کرده است میگویند ابوبکر به مدینه بازگشت. اما تعداد زیادي / از اهل سنت که اسامی آنان را علامه امینی در الغدیر 6
از اهل سنت معتقدند ابوبکر همراه آن حضرت به مکه رفت و در واقع ابوبکر سرپرست حاجیان و ایشان مسؤول قرائت پیام بود.
169 میفرماید: اصحاب ما روایت کردهاند که رسول خدا (ص) ریاست کاروان حج را نیز به علی (ع) / شیخ طوسی در تبیان 5
واگذار کرد.
مؤید نظر شیعیان است، چرا که تصریح میفرماید « لا یُؤدِّي عَنْکَ إِلّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْکَ » جملهاي که جبرئیل از جانب خدا آورد که
این مسؤولیت را باید خودت یا کسی که از توست انجام دهد، تفکیک و تقسیم کار از آن استنباط نمیشود.
ارسال معاذ به یمن
در اوایل سال دهم هجرت اسلام اکثر سرزمین شبه جزیره را فرا گرفته بود، فقط در برخی از مناطق دوردست مانند یمن هنوز بهطور
پراکنده آیین شرك باقی بود. گسترش اسلام در مناطق مرکزي شبه جزیره این فرصت را به رسول خدا (ص) داد تا مردم مناطق
دوردست را نیز به اسلام فرا خواند. از اینرو معاذ بن جبل را به صنعاء یمن فرستاد و هنگام رفتن او را بدرقه کرد و اشاره نمود که
237 به معاذ فرمود: / معاذ دیگر آن حضرت را نخواهد دید و به نقل ابنهشام 4

صفحه 237 از 305 ارسال معاذ به یمن
ص: 226
یَسِّرْ وَ لا تُعَسِّرْ وَ بَشِّرْ وَ لا تُنَفِّرْ وَ إِنَّکَ سَتَقْدَمُ عَلی قَوْمٍ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ یَسْئَلُونَکَ ما مِفْتاحُ الْجَنَّۀِ؟ فَقُلْ: شَهادَةُ أَنْ لا إِلهَ إِلّا الُله وَحْدَهُ »
.« لا شَرِیکَ لَهُ
آسان بگیر و سختگیري نکن، بشارت ده و نومید مگردان و بر تو باد به مدارا کردن. بر قومی از اهل کتاب وارد میشوي که
میپرسند کلید بهشت چیست؟ بگو شهادت به یگانگی خدا.
اعزام امیرالمؤمنین به یمن
132 و شیخ مفید/ 35 رسول خدا (ص)، خالد بن ولید را به یمن نزد قبیله هَمْدان فرستاد تا آنان را به اسلام / به روایت طبري 3
دعوت کند. براء بن عازب گوید ما شش ماه در آنجا ماندیم اما هیچ کس اسلام را نپذیرفت تا آنکه رسول خدا علی بن ابیطالب
1599 پیامبر (ص) فرمود: هر کجا / را به جاي خالد اعزام کرد و دستور داد خالد را برگرداند. به نقل شیخ مفید/ 84 و روضۀ الصفا 4
هر جا فرستاده » : این دو سپاه به هم رسیدند امیرالمؤمنین (ع) فرمانده هر دو گروه باشد. علی (ع) قاصدي نزد خالد فرستاد و فرمود
خالد به سخن او اعتنا نکرد. امیرالمؤمنین خالد بن سعید بن عاص را فرستاد و فرمان داد .« من به تو رسید باید همانجا توقف نمایی
هر کجا خالد را بیابد متوقف سازد تا خود به او برسد. خالد بن سعید فرمان را اجرا کرد و چون امیرالمؤمنین به خالد بن ولید رسید
او را به لحاظ سرپیچی از فرمان توبیخ کرد آنگاه هر دو گروه مسلمانان را به یک صف درآورد و نزد قبیله همدان رفت و نامه
پیامبر را براي آنان قرائت کرد. قبیله هَمْدان همگی در یک روز مسلمان

صفحه 238 از 305 اعزام امیرالمؤمنین به یمن
ص: 227
شدند. امیرالمؤمنین نامهاي به رسول خدا نوشت و خبر اسلام همدان را به اطلاع ایشان رساند. پیامبر (ص) از اسلام همدان بسیار
.« سلام بر همدان » : خوشحال شد و سجده شکر بهجاي آورد. آنگاه سر از سجده برداشت و دو بار فرمود
359 مینویسد: برخی گویند پیامبر علی را به یمن فرستاد تا غنایمی را که در سریه خالد به دست / صالحی شامی در سبل الهدي 6
آمده بود تقسیم و خمس آن را جدا سازد. علی (ع) چون خمس را جدا ساخت مقداري از آن را براي خویش برگزید. خالد
ناراحت شد و بُریدة بن حُصیب اسْلَمی را همراه نامهاي شِکوهآمیز نزد رسول خدا فرستاد. بُریده گوید چون به حضور حضرت
597 / رسیدم و نامه را براي ایشان خواندند من نیز محتواي آن را تأیید کردم ناگهان رنگشان برافروخته شد و به روایت ترمذي 5
فرمود:
.« ما تَري فِی رَجُلٍ یُحِبُّ الَله وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ الُله وَ رَسُولُهُ »
چه میگویی درباره مردي که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند.
359 سپس فرمود: / به نقل سبل الهدي 6
.« مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ فَعَلِیٌّ وَلِیُّهُ، یا بُرَیْدَةُ لا تَقَعْ فِی عَلِیٍّ فَإِنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِیُّکُمْبَعْدِي »
هر که را من ولی او هستم پس علی نیز ولی اوست، اي بُریده درباره علی گمان بد مبر که او از من است و من از او هستم و بعد از
من او ولی شما است.
به روایت شیخ مفید/ 86 فرمود:

صفحه 239 از 305 اعزام امیرالمؤمنین به یمن
ص: 228
إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَ الِبٍ یَحِ لُّ لَهُ مِنَ الْفَیْءِ مَا یَحِلُّ لِی إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَیْرُ النَّاسِ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ خَیْرُ مَنْ أَخْلَفَ بَعْدِي لِکَافَّۀِ »
.« أُمَّتِی. یَا بُرَیْدَةُ احْذَرْ أَنْ تُبْغِضَ عَلِیّاً فَیُبْغِضَکَ الُله
آنچه را از غنیمت براي من حلال است همانا براي علی بن ابیطالب نیز حلال است. علی بن ابیطالب بهترین مردم است براي تو و
قوم تو و بهترین فرد است پس از من براي تمامی امتم. اي بُریده بپرهیز از اینکه علی را دشمن بداري که خداوند تو را دشمن
میدارد.
سریه علی بن ابیطالب در یمن
درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام؛ ج 2؛ ص 228
1596 / یا مرتبه دوم بود که رسول خدا (ص) در ماه رمضان سال دهم علی (ع) را با سپاهی به یمن اعزام کرد. به نقل روضۀ الصفا 4
امیرالمؤمنین در قبا اردو زد تا آنکه سیصد سوار آماده حرکت شدند. پیامبر به دست خویش براي علی پرچم بست و عمامه بر سر
.« اي علی تو را فرستادم و بر مفارقتت دریغ میخورم » : آن حضرت نهاد و فرمود
1079 علی بی ابیطالب به سوي یمن حرکت کرد تا به سرزمین قبیله مَذْحِج رسید، آنگاه با گروهی از آنان / به روایت واقدي 3
برخورد کرد و ایشان را به پذیرش اسلام فرا خواند. مَذْحِجیان نپذیرفتند و سپاه اسلام را تیرباران و سنگباران کردند. فرمانده سپاه
اسلام وقتی دید چارهاي جز جنگ نیست به نبرد با آنان پرداخت و بیست نفر را کشت. در این هنگام قبیله مذحج رو به هزیمت
نهاده و فرار کردند. سپس

صفحه 240 از 305 سریه علی بن ابیطالب در یمن
ص: 229
حضرت بار دوم آنان را به اسلام دعوت کرد، این بار سریع پذیرفتند و اسلام آوردند. خمس غنایم را جدا ساخت و سهم مجاهدان
را داد ولی از خمس به هیچ کس چیزي نداد، در حالیکه فرماندهان پیشین مقداري هم از خمس به رزمندگان میدادند.
امیرالمؤمنین در بین مذحج اقامت گزید و به آنان قرآن و احکام میآموخت. آنگاه نامهاي به پیامبر نوشت و شرح واقعه را براي او
توضیح داد و به عبدالله بن عمرو مُزَنی سپرد تا خدمت ایشان ببرد. رسول خدا همین عبدالله را به یمن اعزام کرد و از علی (ع)
خواست تا در موسم حج به ایشان بپیوندد. حضرت با سپاه خود بهسوي مکه حرکت کرد و در منطقه فُتُق در نزدیکی طائف ابورافع
را به جاي خود نصب کرد و از سپاه جدا شد تا زودتر گزارش کار را خدمت رسول خدا بدهد. مسلمانان از ابورافع خواستند
لباسهاي یمنی به آنان بدهد تا با آنها محرم شوند، ابورافع به هر یک دو لباس داد. هنگامی که سپاه نزدیک مکه رسید و علی
آمد تا آنان را نزد رسول خدا (ص) ببرد متوجه این امر شد و جامهها را شناخت. آنگاه ابورافع را مؤاخذه کرد و دستور داد آنها
را از تن بیرون نمودند.
169 و عدهاي دیگر گفتهاند حضرت / 290 ، ابنسعد 2 / در اینکه امیرالمؤمنین چند بار به یمن اعزام شد اختلاف است. ابناسحاق 4
346 آمده است مرتبه اول براي دعوت قبیله همدان رفت که پس از فتح مکه / علی دو مرتبه به یمن رفت. در سیره زَینی دَحْلان 2
در سال هشتم بود و مرتبه دوم در سال دهم بود که به سرزمین قبیله مذحج رفت.

صفحه 241 از 305 سریه علی بن ابیطالب در یمن
ص: 230
خلاصه درس
جنگ تبوك: سرزمین تبوك در شمال مدینه در نزدیکی مرز شام قرار داشته است. درباره علت جنگ تبوك اختلاف است. گرمی
هوا و خشکسالی و تا حدودي قحطی از طرفی و دوري راه و نگرانی از سپاه عظیم روم از طرفی دیگر بسیج سپاه را دشوار ساخته
بود. سپاه تبوك را با الهام از قرآن جیش العسره (سپاه سختی) نامیدند، زیرا مسلمانان در این جنگ سختی و دشواري زیادي متحمل
شدند. رسول خدا (ص) از تمام قبایل کمک خواست و افرادي را براي بسیج تیرهها به طوایف مختلف گسیل داشت و از مکه نیز
درخواست نیرو کرد. سرانجام سپاهی بزرگ متشکل از سی هزار نفر، دوازده هزار شتر و ده هزار اسب آماده شد. در این جنگ
منافقان بهطور گسترده و برنامهریزي شده در میان مردم کارشکنی میکردند، آنان به مردم میگفتند در این گرماي شدید به جنگ
نروید این فصل براي جنگ مناسب نیست. رسول خدا (ص) تصمیم گرفت فرد لایقی را به عنوان جانشین خود در مدینه بگذارد تا
او بتواند امنیت شهر را در غیاب حضرت اداره و حفظ کند. این فرد جز امیرالمؤمنین (ع) کس دیگري نمیتوانست باشد.
رسول خدا (ص) در ثنیۀ الوداع اردو زد و به صفآرایی و تنظیم سپاه خود پرداخت. در این غزوه عدهاي از منافقان نیز شرکت
کردند و اندك مناسبتی که پیش میآمد به شبههافکنی و ایجاد شک و تردید در عقاید مسلمانان و زخمزبان به رسول خدا مبادرت
میورزیدند. رسول اکرم و مسلمانان پس از تحمل دشواريهاي زیاد به سرزمین تبوك رسیدند.

صفحه 242 از 305 خلاصه درس
ص: 231
حضور مقتدرانه پیامبر در تبوك و کثرت سپاه آن حضرت موجب نگرانی امپراتور روم شد و به این جهت او صلاح دید که سپاه
خود را به مرکز فرا خواند و به جنگ با مسلمانان نپردازد. یوحَنّا بن رُؤبه حاکم ایلَه (بندر عقبه) نزد پیامبر آمد و حضرت قطعهاي
پارچه به او بخشید و با وي قرارداد صلح و پرداخت جزیه امضا کرد.
پیامبر (ص) در همان زمان که در تبوك به سر میبرد خالد بن ولید را با چهارصد و بیست سوار در ماه رجب به سوي اکَیدِر بن
عبدالملک کِنْدي که نصرانی و پادشاه دَوْمَۀُ الجندل بود فرستاد. خالد با سپاه خود به دومۀالجندل رفت و در یک شب مهتابی که
اکیدر با چند نفر از خاندان خود از جمله برادرش حسّان در حال تعقیب و شکار گاو بودند، بر آنان یورش برد، برادر او را کشت و
خودش را اسیر کرد. خالد به اکیدر به این شرط امان داد که قلعه دومۀ الجندل را بر وي بگشاید. آنگاه قرارداد صلحی مبنی بر
پرداخت جزیه با آنان امضا کرد.
در بازگشت از تبوك گروهی از منافقان توطئه کردند تا رسول خدا (ص) را در به میان دره پرتاب کرده و بکشند. حضرت به
وسیله وحی از توطئه آنان باخبر شد. شب هنگام بود که رسول خدا به بالاي دره رسید. منافقان که از قبل خود را آماده کرده و
صورتهايشان را با پارچه پوشانده بودند خود را به نزدیک شتر حضرت رساندند تا توطئه قتل را عملی کنند. پیامبر (ص)
بیدرنگ نهیبی به آنان زد. منافقان که حدس زدند پیامبر از طریق وحی از توطئه آنان مطلع گشته دچار وحشت شدند و گریختند.
در بازگشت از تبوك سعد انصاري به استقبال پیامبر (ص) رفت،

صفحه 243 از 305 خلاصه درس
ص: 232
حضرت با او مصافحه کرد و دید دستان وي خیلی زبر است، وقتی علت پرسید، عرض کرد: با بیل و طناب کار میکنم و خرجی
خانوادهام را درمیآورم. آنگاه حضرت دست او را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش جهنم به آن نمیرسد.
عدهاي از منافقان در محله قبا مسجدي ساختند و زیر پوشش آن به توطئه بر ضد رسول خدا (ص) و مسلمانان پرداختند. ابوعامر
راهب همواره بر ضد حضرت فعالیت میکرد. هنگام فرار به شام به منافقان مدینه پیغام فرستاد که براي مقابله با پیامبر مسجدي
بسازند و در پوشش آن نیرو و سلاح جمع کنند و به آنان گفت من در حال رفتن نزد قیصر پادشاه روم هستم و از آنجا با سپاهی از
رومیان به مدینه میآیم. پیامبر (ص) در بازگشت از تبوك وقتی به منزل ذي اوان رسید به وسیله وحی از اغراض شوم آنان مطلع
بروید این مسجدي را که اهل آن ستمگرند ویران کنید و » : گشت. سپس بیدرنگ چند نفر از اصحاب خود را فرستاد و فرمود
آنان مسجد ضرار را ویران کردند و سوزاندند و جایش را به مزبله تبدیل کردند. .« سپس بسوزانید
خداوند در سوره توبه از آیه سی و هشت تا اواخر این سوره سرگذشت جنگ تبوك و سستی مسلمانان و کارشکنی منافقان را بیان
نموده و کید و نفاق منافقان را افشا کرده است. با آنکه جنگ تبوك درگیري نظامی نداشت ولی دستاوردهاي مثبتی براي
مسلمانان در برداشت.
رسول خدا (ص) پس از بازگشت از تبوك چند ماهی در مدینه ماند،

صفحه 244 از 305 خلاصه درس
ص: 233
سال نهم رو به اتمام بود و مراسم حج فرا میرسید. امیرالمؤمنین به مکه آمد و طبق دستور پیامبر بعد از ظهر روز عید قربان در
آنگاه آیات اوایل سوره برائت را که .« اي مردم من فرستاده رسول خدا به سوي شما هستم » : سرزمین مِنی به پا خاست و فرمود
متضمن بیزاري خدا و رسولش از مشرکان و عدم امان دادن به آنان است قرائت کرد. موضوع مهم در ابلاغ آیات این بود که
خداوند اراده کرده بود شرك از سرزمین جزیرةالعرب ریشهکن شود و توحید جایگزین آن گردد. روش پیامبر (ص) پیش از نزول
سوره برائت این بود که فقط با مشرکانی که با آن حضرت سر ستیز داشتند میجنگید ولی با آن دسته ازمشرکانی که سر جنگ
نداشتند نمیجنگید تا آنکه سوره برائت نازل شد، طبق صریح این سوره مشرکان چهار ماه وقت داشتند تا موضع خود را درباره
پذیرش اسلام و عدم آن روشن کنند.
در اوایل سال دهم هجرت اسلام اکثر سرزمین شبه جزیره را فرا گرفته بود، فقط در برخی از مناطق دوردست مانند یمن هنوز بهطور
پراکنده آیین شرك باقی بود. از اینرو رسول خدا (ص) معاذ بن جبل را به صنعاء یمن فرستاد و هنگام رفتن او را بدرقه کرد و
اشاره نمود که معاذ دیگر آن حضرت را نخواهد دید.
رسول خدا، خالد بن ولید را به یمن نزد قبیله هَمْدان فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند. براء بن عازب گوید ما شش ماه در
آنجا ماندیم، اما هیچ کس اسلام را نپذیرفت تا آنکه رسول خدا علی بن ابیطالب را به جاي خالد اعزام کرد. چون امیرالمؤمنین
به خالد بن ولید رسید، هر دو

صفحه 245 از 305 خلاصه درس
ص: 234
گروه مسلمانان را به یک صف درآورد و نزد قبیله همدان رفت و نامه پیامبر را براي آنان قرائت کرد. قبیله هَمْدان همگی در یک
روز مسلمان شدند.
سریه علی بن ابیطالب در یمن: گویا مرتبه دوم بود که رسول خدا (ص) در ماه رمضان سال دهم علی (ع) را با سپاهی به یمن اعزام
کرد.
علی بی ابیطالب به سوي یمن حرکت کرد تا به سرزمین قبیله مَذْحِج رسید، آنگاه با گروهی از آنان برخورد کرد و ایشان را به
پذیرش اسلام فرا خواند. مَذْحِجیان نپذیرفتند و سپاه اسلام را تیرباران و سنگباران کردند. فرمانده سپاه اسلام وقتی دید چارهاي جز
جنگ نیست به نبرد با آنان پرداخت و بیست نفر را کشت. در این هنگام قبیله مذحج رو به هزیمت نهاده و فرار کردند. سپس
حضرت بار دوم آنان را به اسلام دعوت کرد، این بار سریع پذیرفتند و اسلام آوردند.
خود آزمایی
1. جهاد مالی را در جنگ تبوك توضیح دهید.
2. پیامبر (ص) چه کسی را به عنوان جانشین خود در مدینه تعیین نمود؟ چرا؟
3. رسول خدا (ص) در احترام به کار و کارگر چه عملی انجام داد و چه فرمود؟
4. چه کسانی مسجد ضرار را ساختند؟ هدف آنان از ساختن این مسجد چه بود؟

صفحه 246 از 305 خود آزمایی
ص: 235
صفحه 247 از 305 خود آزمایی
ص: 236
5. کدام آیات قرآن به سرگذشت جنگ تبوك اشاره دارد؟ توضیح دهید.
6. دستاوردهاي جنگ تبوك را بیان کنید.
7. ابلاغ برائت در چه تاریخی، در کجا و به وسیله چه کسی صورت گرفت؟
8. قبیله همدان و مذحج چگونه اسلام آوردند؟

صفحه 248 از 305 خود آزمایی
ص: 237
درس پانزدهم